چطور روز آرامی را با فرزندم شروع میکنم
اینروزها که مدرسه دوباره باز شده من هم عزمم را جزم کردهام که با رفتارهایم سال جدیدی را برای دخترم رقم بزنم. اگر منصفانه نگاه کنم خیلی چیزها در خانه ما تغییر کرده و خیلی رفتارها در جهت خوب عوض شده اما از آنجا که عادتها و رفتارهایی که سالهای سال شکل گرفتهاند و شکل داده شدهاند، با مرور زمان تغییر میکنند نه ناگهان، من هم بنا را بر صبر گذاشتهام . سعی میکنم حالا که این همه سال راه را اشتباه آمدهام همان اندازه هم صبر کنم تا رفتارهای جدید خودشان نهادینه بشوند.
و اما برنامه جدید من
برای صبحها که آغاز روز است و چطور شروع شدنش برای ادامه روز خیلی مهم است تصمیم گرفتهام اصلاً اضطراب ایجاد نکنم. برای همین یک لیست تهیه کردم از همه حرفهایی که سال تحصیلی گذشته مثل یک ضبط روی دور تند تکرار میکردم: از خواب بیدار شو دیر میشه، زود بخور دیر نشه، وسایلت را جا نذاری، حالا بعداً تعریف کن دیر میشه، نکنه خوراکی یادت بره، یادت نره بری دستشویی، بعد از صبحانه صورتت را تمیز کن، چیزی جا نذاری، الآن در مدرسه را میبندند، با صبحانه بازی نکن دیر میشه، نه الآن دیگه وقت نداریم موهاتو ببندم چون دیر میشه دیر میشه، دیر میشه، دیر میشه، دیر میشه،....
رفتارهای من در صبحهای سال تحصیلی گذشته: از دخترم میخواستم کیفش را بردارد و برود دم در تا من به او برسم وگرنه دیر میشه، توی راه معمولاً تند راه میرفتم و او را هم پشت سر خودم میکشیدم، جلوی مدرسه اگر یادش میافتاد چیزی جا گذاشته یا نیاز به دستشویی داره من به شدت عصبانی میشدم، دستش را میکشیدم و با برخورد خشن سعی میکردم یک کاری بکنم یا کلا اگر وقت نمیشد با بد خلقی و تشر او را در مدرسه میگذاشتم.
امسال:
1 کیف، لباس مدرسه، جوراب ، خوراکی و مشقها همه، شب چک میشود. 2 امسال صبحها نیم ساعت زودتر از پارسال بیدار میشویم و همین نیم ساعت قسمت اعظم مشکلات را حل میکند. 3بعد اولین کار نوازش کردن دخترم هست و آرام صدا زدنش بدون کاربرد کلمه دیر میشه یا نمی رسیم .برای این کار معمولا هفت تا ده دقیقه وقت میگذارم. 4بعد از او میخواهم بیدار شود و خودم میروم که صبحانه را آماده کنم. 5 برای بار دوم میآیم دنبالش که اگر هنوز توی تخت باشد سعی میکنم با پرسیدن سوال صبحانه چی دوست داری بخوری؟ یا با شوخی و خنده خواب را از سرش بیرون کنم.6 صبحانه را میخوریم و خودم هم سعی میکنم پابه پای او بخورم تا کشش ندهد و مجبور نشوم هر سه دقیقه یک بار بگویم بخور دیر میشه. 7 بعد او را در سکوت و بدون حرف میرسانم به دستشویی و بعد برای شستن دندانش همراهیش میکنم. چون اگر نظارت نکنم و او را به حال خودش بگذارم خیلی طولانی میشود. بعد با فراغ بال موهایش را شانه میکنم و حاضر میشویم برای مدرسه. 8 گاهی وقتها دقیقا قبل از بیرون رفتن از در دلش میخواهد چیزی را عوض کند، خوراکیش را جابجا کند یا جورابش را رنگ دیگری بپوشد و غیره با توجه به اینکه ما نیم ساعت وقت ذخیره داریم من سکوت میکنم و اجازه میدهم مطابق میلش رفتار کند. (پارسال همین مساله باعث شروع روز پر از عصبانیت بود)9 در راه مدرسه آرام هستم، حتی اگر کمی دیر شده باشد با گفتن دیر شد دیر شد اوضاع را به هم ریخته تر نمیکنم و میدانم در هر صورت اگر دیر هم شده باشد چارهاش سرزنش کردن و مضطرب کردن دخترم نیست. 10 علی رغم همه کش دادنهایش و بی توجهیش به وقت دخترم خیلی از دیر رسیدن به مدرسه میترسد که خوب حاصل رفتارهای من است. امسال دارم به او یاد میدهم که من همه چیز را برنامه ریزی میکنم که دیر نرسی اما اگر هم دیر شد تو بازخواست نمیشی و برایش راه حلهای احتمالی را توضیح میدهم، که زنگ میزنیم و کسی در را باز میکند، یا من برای معلمت توضیح میدهم و او با تو کاری ندارد. 11 قصد دارم کم کم یادش بدهم از ساعت مچیش استفاده کند تا نگران دیر شدن نباشد